اما یکی از پرسشهایی که همیشه در ذهن خیلی از ما وجود دارد این است که چرا در بحث انقلاب اسلامی حرفی درباره این شخصیت علمی و قرآنی زده نمیشود یا در تاریخ مبارزات علیه رژیم پهلوی، کسی از علامه طباطبایی نامی نمیبرد. با حجتالاسلام احمد فربهی، استاد فلسفه حوزه و دانشگاه درباره همین پرسشها و همچنین شخصیت و جایگاه علامه به گفتوگو نشستهایم.
برای شروع بحث ابتدا از جریانشناسی فکری علامه طباطبایی برایمان بگویید.
نظریات علامه طباطبایی حول محور یک نظریه اصلی و پایه میچرخد؛ آن هم نگاهی است که ایشان به هویت جامعه دارند. علامه از جمله نخستین افرادی هستند که در عصر حاضر نگاه مستقل به جامعه دارند و به شکلی معتقد به اصالت جامعهاند. ممکن است بگویید در زمان ایشان مارکسیستها هم معتقد به اصالت جامعه بودند. باید بگویم اصالتی که مارکسیستها به آن معتقد بودند، اصالتی بود که نوعی عینیت برای جامعه قائل بودند. یعنی موجب میشد اراده افراد را محکوم جامعه بدانند و قائل به نوعی از جبر اجتماعی باشند.علامه به این نوع اصالت و جبر اجتماعی معتقد نبود. نمونه بارزی که نشاندهنده نفی این نوع اصالت جامعه است، پیامبران الهیاند که در طول تاریخ همیشه اراده غالب جامعه را شکستهاند و هنجارهای جدیدی را جایگزین کردهاند.
علامه طباطبایی در حالی که قائل به نوعی اصالت جامعه بودند اما میگفتند قرآن نگاه مستقلی به جامعه دارد. قرآن برای جامعه صفات و رفتارهایی قائل شده است. قرآن برای جامعه حیات و مرگ قائل شده و این نوع نگاه قرآن، نشاندهنده نوعی نگاه مستقل به جامعه است.
خب این نگاه مستقل به جامعه مبنای بقیه قوانین اجتماعی میشود. مانند فشار اجتماعی که جامعه میتواند به افراد بیاورد که به آن فشار هنجاری گفته میشود. اینکه جامعه ابتدا در برابر مصلحان یا پیامبران الهی یا افرادی که میخواهند در جامعه تغییر به وجود بیاورند یا برخلاف مسیر جامعه حرکت کنند، مقاومت میکند، همه از واقعیتهای اجتماعی هستند.
مثلاً خانمی که بخواهد با پوشش مناسب در برخی از محلهها قدم بزند فشار هنجاری زیادی بر او وارد میشود و او باید در مقابل آن هنجارها مقاومت کند. بنابراین ارزش رفتار یک خانم با پوشش مناسب در برخی از اوقات بعضاً از هزاران عمل صالح بیشتر است چون سختی و اثرش هم بیشتر است.
یعنی علامه در نهایت اراده افراد را فوق اراده جامعه میدانستند؟
خیر، ایشان اراده افراد را فوق اراده جامعه نمیدانستند اما اراده افراد را محکوم اراده جامعه هم نمیدانستند. برای جامعه فشار هنجاری قائل بودند نه به اندازهای که برای فرد جبر درست کند. افراد میتوانند به اندازه اراده مستقل خودشان بر اساس عقل و اختیار خودشان بر خلاف جامعه عمل کنند. این مقاومت دربرابر جامعه گاهی آن قدر قدرت دارد که میتواند مسیر جامعه را عوض کند اما گاهی قدرت ندارد و ممکن است از مسیر جامعه حذف شود. مثل برخی پیامبران الهی که در این مسیر کشته شدند. در ماجرای حضرت صالح، ناقه را یک نفر کشت اما دیگران به این کار راضی بودند و سکوت میکردند و همه اینها یک شیب رفتاری درست کرد که متناسب با انجام آن معصیت الهی بود. پس محوریترین نظریه علامه طباطبایی در مسائل اجتماعی همین نگاه مستقل به جامعه است.
آیا میشود برای علامه طباطبایی در جریانسازی فکری و اجتماعی نقشی را قائل بود؟ آیا ایشان توانستهاند تأثیری در جریان انقلاب اسلامی داشته باشند؟ در هدایت و تداومش چطور؟
نخست باید به این نکته توجه کنیم که علامه به دلیل شخصیت قوی خود توانستند نیروهای قوی و تأثیرگذاری تربیت کنند بنابراین نمیشود گفت تأثیری در جریانسازی انقلاب نداشتهاند. همین که شاگردان ایشان در قله تحولات و جریان انقلاب قرار دارند، نقش و تأثیرگذاری کمی نیست.
علامه طباطبایی، شهید مطهری را تربیت کردند و شهید مطهری شخصیتی بود که امام در همه جریانهای انقلاب افراد را به ایشان ارجاع میدادند.
من یادم هست آیتالله مصباح یزدی در یکی از سخنرانیهای عمومی خود فرمودند آن زمانی که شهید مطهری بودند افرادی که به نظر دیگران از شهید مطهری بالاتر بودند هم حضور داشتند و همه انتظار داشتند مرحوم امام جامعه را به افراد دیگری ارجاع دهند ولی همه متوجه شدند شخصیت شهید مطهری شخصیتی است که امام ایشان را به عنوان شخصیتی مرجع معرفی کردند و شهید مطهری را به عنوان تشکیلدهنده شورای انقلاب قرار دادند.خود علامه طباطبایی درباره شهید مطهری فرمودند: تنها کسی که از همه جهت مطمئن بودم حرفهایم نزدش هدر نمیرود.
از دیگر شاگردان ایشان آیتالله جوادی آملی، شخصیت بزرگ تفسیری و فکری و آیتالله مصباح یزدی هستند.
در فضایی که فلسفه از دید برخی بسیار مذموم شمرده شده بود،علامه چطور به این سمت و سو رفتند و در این فضاهای متحجرانه فلسفه را احیا کردند؟
آیت الله مصباح به نقل از علامه فرمودند: من وقتی از نجف به قم آمدم دیدم درس فقه و اصول زیاد است. دیدم از بین علوم اسلامی کسی روی فلسفه، تفسیر و اخلاق کار نمیکند و به همین دلیل حوزههای علمیه به این دروس خیلی احتیاج دارد. ایشان از اسفار ملا صدرا شروع کردند. آیتالله بروجردی با تدریس ایشان مخالفت کردند بنابراین علامه درس اسفارشان را تعطیل و به جای آن کتاب شفای ابن سینا را تدریس کردند. این نشاندهنده استقامت ایشان در مسیری بود که آن مسیر را حق میدانستند.الان در این بحث، خود علامه یکی از مصادیق بارز مقاومت یک فرد در مقابل فشارهای اجتماعی است. چون در آن فضایی که برخی مثلاً کوزه سیدمصطفی خمینی را به خاطر اینکه پدرش فلسفه تدریس میکرد نجس میدانستند، علامه طباطبایی یکتنه فلسفه را در حوزه علمیه زنده کرد. مرحوم امام آن زمان دیگر فلسفه نمیگفتند ولی علامه فلسفه تدریس میکردند.
این نکته که برای یکی از دانشگاههای آمریکا علامه را دعوت کردند و میخواستند مدرک دکترای فلسفه به ایشان بدهند و ایشان تدریس در آمریکا را نپذیرفتند آیا صحت دارد؟
من از شاگردان علامه یا با واسطه این را نشنیدم. مثلاً مرحوم دکتر احمد احمدی از شاگردان برجسته علامه بودند که ویرایش کتب علامه به عهدهشان بود. ایشان میگفتند من از دست تنهایی علامه گریستم. آقای احمدی نقل میکنند مرحوم علامه، فلسفه غرب را آموزش ندیده بود اما فلسفه غرب را در گفتوگو با صاحبان اندیشه در این زمینه، بدست آورده بود.
منظورشان هانری کوربن بود؟
هانری کوربن، داریوش شایگان، یدالله سحابی.
یعنی علامه از اینها تأثیر پذیرفتند؟
از معلومات اینها در بدست آوردن پاسخهای قرآنی استفاده کردند. مرحوم علامه در تفسیر المیزان نام یدالله سحابی را میآورند. یدالله سحابی البته چنان به بزرگی از علامه یاد میکند که نشان میدهد علامه چقدر نزد اینها عظمت داشته اند. اصلاً یکی از نکات جالب درباره علامه، همین عظمتی است که شاگردان ایشان و دیگران به آن اشاره کردهاند. کار ارزشمند مرحوم علامه طباطبایی این است که معارف اسلام را در بستر گفتوگو با صاحبان اندیشههای جدید، امروزی و کارآمد ساختند.
مرحوم احمدی نقل میکنند: ایشان در تهران با اندیشمندان مختلف گفتوگو میکردند. خود علامه میگفتند گاهی بحث با مارکسیستها آنقدر بالا میگرفت که من به خانواده اطلاع میدادم مترصد باشید اگر خواستند به ما حمله کنند یا من را بکشند بیایید من را نجات دهید.
با این گفتوگوها توانستند معارف قرآن را به افق «فهم عصری» برسانند و این بزرگترین کاری بود که مرحوم علامه طباطبایی توانستند انجام دهند. شما ببینید بسیاری از مباحثی که شهید مطهری مطرح کردند، مطالبش را از المیزان گرفتند. پس علامه دو نقش جدی داشتند؛ یکی تربیت نیروهایی در سطح مدیریت کلان جامعه، دوم اندیشههایی را از منابع وحیانی آشکار کردند که در افق پاسخگویی به سؤالات عصر بود.
نگاه عرفانی در جامعه در اندیشه علامه چه جایگاهی دارد؟
مرحوم علامه ایدهای داشتند که میگفتند من این فکر را از اسلام گرفتم. ایشان میگفتند اگر همه قرآن را جمع کنید میشود توحید، اگرهمه توحید را پخش کنید میشود همه قرآن و نظام دستوری و اندیشههای اسلام.
مرحوم علامه طباطبایی معتقد بود مکتب اسلام خصوصیتش این است اندیشههای توحیدی و زیر بناییاش را تا روبناییترین نظامهای رفتاریاش گسترش داده است، جوری که وقتی نماز میخوانید، شریعت مقدس، تمام تفکرات توحیدی را در لایههای نماز حاضر کرده است چنانکه اگر نمازتان را با توجه بخوانید پس از مدتی موحدی عمیق خواهید شد.مرحوم علامه همین مبنا را در اخلاق هم قائل بود. یعنی میگفت اگر تفکر توحیدی داشته باشید، زمینه بسیاری از تفکرات غیرتوحیدی و بسیاری از مفاسد اخلاقی منتفی میشود، همچنان که شیب رفتاری به سمت همه خوبیها فراهم میشود. مرحوم علامه طباطبایی همین نگاه را زیر بنای تمام نظامهای اجتماعی اسلام میدانست.اصل این مطلب را مرحوم علامه بیان کردند اما مانند بسیاری دیگر از اندیشههایشان شرح و بسط ندادند.
چطور جمع بین فلسفه،عرفان و قرآن در آثارعلامه ممکن شده است؟
ایشان در جلد پنجم المیزان میفرمایند: خیلیها برای این کار تلاش کردند اما نتوانستند، چون اسلام هر روشی را در جایگاه خود معتبر میداند. علامه با حفظ اعتبار هر روش در جایگاه خود موجب شدند در مواجهه با واقعیت، حقیقتنمایی داشته باشند. بنابراین برهان و قرآن و عرفان را توانستند با هم جمع کنند چون قرآن همان حقیقتی را نشان میداد که عرفان نشان میداد و برهان همان حقیقتی را نشان میداد که عرفان نشان میداد.
درباره روابط امام(ره) و علامه چه میشود گفت؟
مرحوم آیت الله احمدی میانجی میفرمود: علامه همواره از امام به عظمت یاد میکرد. اگر کسی سعی میکرد مثلاً امام را پیش ایشان زیر سؤال ببرد علامه میگفتند آقای خمینی بر ملکوت تسلط دارد. من معتقدم این تأییدات هم خودش نوعی کمک کردن به انقلاب اسلامی بود.البته خاطرهای هم از رهبر معظم انقلاب نقل شده که مرحوم علامه گفتند ما در مسائل اجتماعی کوتاهیهایی کردیم، میشد در مسائل اجتماعی پررنگتر و جدیتر حاضر شد.
نظر شما